به من مجوز چاپ نمیدهند...
میگویند داستانی که نوشته ای قابل باور نیست
اما من فقط "خاطراتم" را نوشته بودمم
نظرات شما عزیزان:
روزگاري بود؛براي"سلام كردن"ب جنس مخالف صداها میلرزيد
روزگاري شد؛براي گفتن"دوست دارم"قلب ها لرزيدند
و امروز ب راحتي حرف از"سكس"میزنند و فقط تخت ها میلرزند!
يادم باشد ب سهراب بگويم ک
"عشق ديگر صداي تپش قلب ها نيست"
"صداي فنر تخت هاست"!
روزگاري شد؛براي گفتن"دوست دارم"قلب ها لرزيدند
و امروز ب راحتي حرف از"سكس"میزنند و فقط تخت ها میلرزند!
يادم باشد ب سهراب بگويم ک
"عشق ديگر صداي تپش قلب ها نيست"
"صداي فنر تخت هاست"!
عشـــ♥ـق یعـــــنی .....
وقــتـــــی ناراحــــــتم.....
وقتــــــــی بغض کـردم....
بغلم کـــنی و بگـــــــی..
ببیـــنم چشـــــماتو.......
منـــو نـــــــگاه کن .....
اگه گریــــــــــه کنی ....
قـــــــــــهر میکنم میرمـا...!!
برچسبها:
تاريخ : 5 / 7برچسب:,
| 15:32 | کی واستو
حالم خوب است
اما
در حالت خنثی به سر می برم
نه خوشحالم...
نه ناراحت ...
افسرده هم نیستم. . .
خنثی و بیخیال
حال این روزهایم را دوست دارم ! ! !
نگران نیستم . . .
دلهره هم ندارم. . .
_اما یک جای کار می لنگد _
هنوز درگیر خودم هستم . . .
ای کودک...
کفش هایم را نپوش...
تلاش تو برای بزرگ شدنت غمگینم میکند...
کودک بمان ، کوچــ ــک بمان...
من در بزرگ شدنم دردهایی را دیدم که کوچک کرد،بزرگ شدنم را...!!!
کفش هایم را نپوش...
تلاش تو برای بزرگ شدنت غمگینم میکند...
کودک بمان ، کوچــ ــک بمان...
من در بزرگ شدنم دردهایی را دیدم که کوچک کرد،بزرگ شدنم را...!!!
ادامه مطلب